زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

اولین دیدار زهرا با امام رضای مهربون

يكشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۱۸ ب.ظ

به نام او

سلام دختر مامان که الان دیگه شدی مشهدی زهرا خانم!

مامان آخرین باری که رفته بود زیارت امام رضا درست یک ماه قبل از اون بود که خدا شما رو بذاره توی دلش. راست راستش من شما رو هدیه امام رضا میدونم.

خیلی خیلی هم دلم برای زیارت امام رضای مهربون تنگ شده بود.

تا بالاخره آستین همت و بالا زدیم و با آنا و آتا و خاله آزاده و عمو محمد و بابایی رهسپار مشهد شدیم.

روز پنج شنبه ظهر با هواپیما رفتیم و شنبه عصر برگشتیم.

این سفر خیلی خیلی به من چسبید. شما توی حرم خیلی بهت خوش می گذشت. کلی نی نی دور و ورت بود و هر بار یه جا می نشیتیم تا شعاع 10 متری به همه نی نی ها به زور و بدون زور چوب شور میدادی. انقدر که شما بخشنده ای.

و از قلم نیفته بازی هیجان انگیز تمام بچه ها در اماکن زیارتی : مهر بازی!

اینم تصویر شما توی حرم وقتی مشغول همین بازی هیجان انگیز بودی :

  • مادر زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی