زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

استقلال طلبی و خود کفایی در پوشیدن شلوار

يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۱:۲۰ ب.ظ

به نام او

سلام دختر مستقل مامان

شما دیشب در یک حرکت یهویی موفق شدی خودت شلوارتو بپوشی.

ما رفته بودیم خونه آنا و من اومدم توی اتاق تا لباس شما رو عوض کنم. برای اینکه یکم سرت گرم بشه شلوارتو دادم دست خودت و بهت گفتم اینو بپوش بعد بیا بیرون. اومدم بیرون و یه 5 دقیقه ای خبری از شما نشد.

بعد یهو شما با خوشحالی از اتاق پریدی بیرون و گفتی "آپرین زهیا شدار پوشیده" (آفرین زهرا شلوار پوشیده)

نگاه کردم دیدم شلوارتو پات کردی! زودی پریدم عکس گرفتم تا این صحنه رو ثبت کنم :

کلا شما روند استقلال طلبی رو خیلی یهویی داری طی می کنی و تقریبا غذا های نیمه جامد، نیمه مایع (مثل سرلاک که راحت توی قاشق میاد) رو خودت تنهایی میتونی بخوری.

البته رسیدن به این مرحله برای مامان خیلی سخت بود! شما دوست داشتی خودت قاشق دستت بگیری و اولاش بیشتر از اون مقدار غذایی که توی دهنت بره، به لباساتو فرش و میز و صندلی میمالیدی. بعدشم خودت ناراحت میشدی و هی میگفتی دست تثیف شد، شدار تثیف شد، لداس تثیف شد. مامانم دستمال به دست هی باید مناطق مورد نظر رو پاک می کرد.

توی این مراحل هم اصلا حاضر نمیشدی من بهت غذا بدم. فقط می خواستی خودت بخوری و چون چیزی عایدت نمیشد مدام به من آویزون بودی و شیر میخواستی. 

بهترین راهکاری که توی این مرحله میشد اجرا کرد هم استفاده از غذاهای انگشتی بود. مثلا گوشت قلقلی شده، سبزیجات پخته و ریز شده که بتونی با دست برداری و یه گزینه خیلی خوب که کشفش کردم و اونم عبارت است از لقمه!

  • مادر زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی