زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

سومین تئاتر زندگی ما

دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۴ ق.ظ
به نام او
سلام به دختر فرهیخته مامان
ما دیروز دو تایی با هم رفتیم تئاتر کودک. سومین تئاتر زندگی زهرا خانم.
راستش من خودم خیلی از تئاتر خوشم اومده. زهرا خانم هم همچنین. عروسک های تئاتر حجم دارن، بر خلاف چیزی که توی تلویزیون و موبایل بچه ها می بینن. با بچه ها تعامل می کنن و ازشون سوال میپرسن و بچه ها هم با کلی هیجان جوابشونو میدن. شعر میخونن، میخندن، گریه می کنن و بچه ها خیلی ملموس روابطشونو درک می کنن. آخرشم میرن توی صحنه و با همون عروسک ها عکس می گیرن.

در حدی شما از اینکه میخوایم بریم تئاتر هیجان زده بودی که وقتی ساعت 1 بعد از ظهر بهت گفتم بگیری بخوابی تا زود بلند شی بریم تئاتر، بالشتو آوردی و هی زور زدی بخوابی. بعدش که دیدی موفق نمیشی با درماندگی به من گفتی مامان منو بخوابون دیگه!

اینم زهرا خانم ما روی صحنه :
  • مادر زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی