زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

۹ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

۲۹
آذر

به نام او

سلام دخترم

و بالاخره پای دختر ما به دهانش رسید!

اینطوری بود که من و بابا علی شما رو گذاشته بودیم روی تخت و پوشک شما رو عوض کرده بودیم و داشتیم با هم حرف می زدیم. شما هم اون وسط داشتی برای خودت بازی می کردی که یهو من و بابا دیدیم شما بعد مدتی تلاش پات به دهنت رسیده و داری با لذت پای مبارک را می خوری!

اینم سندش :

  • مادر زهرا
۲۷
آذر

به نام او

سلام دختر مامان

شانسکی بود یا واقعنی شما امروز تونستی برای اولین بار عقب عقبکی بری. این توانایی شما به این صورت بروز کرد که چند روزه داری تلاش می کنی روی چهار دست و پات وایسی. وقتی یکم زور میزنی که شکمتو بیاری بالا یهویی ولی میشی و پاهات میره عقب. اینطوری هی شکمتو میاری بالا و در بازگشت به زمین پاهات میره عقب و در نتیجه عقب عقبکی میری!

اینم عکسش : (اول رو سر زرافه هه بودی و در آخر رسیدی به اونجا!)

  • مادر زهرا
۲۶
آذر

  • مادر زهرا
۲۵
آذر

به نام او

قربون دخترم بشم که با هر پیشرفتش قند تو دل مامان آب می کنه

بعد از مهمونی پریروز شما یه قابلیت جدید از نی نی ها یاد گرفتی و تونستی خیلی بهتر روی دست هات وایسی و تعادلتو بهتر حفظ کنی.

مامان هم یه کار جالب یاد گرفت. اولین باری که دید شما این طوری رو دستات وایسادی به راهنمایی کتاب "همه کودکان تیزهوشند اگز..." کلی برای شما دست زد و گفت هورا هورا هورا زهرا!

شما کلی ذوق کردی. بعد دوباره رفتی رو دستات وایسادی و مامان دوباره گفت هورا هورا هورا زهرا!

و شما دوباره ذوق کردی و مامان نیم ساعت تمام هی وایساد و برای شما هورا کشید و هی شما خندیدی و رو دستات وایسادی تا خسته شدی.

دیگه این شد که شما دیگه حتی وقتی مامان همین طوری هم میگه هورا هورا هورا زهرا شما ذوق می کنی و دستاتو می کوبی زمین و رو دستات وایمیسی. و بدین گونه بود که مامان فهمید شما نسبت به واژه هایی که میشنوی هم واکنش خوبی نشون میدی.

اینم تصویر یکی از اولین دفعاتی که شما رو دستات وایساده بودی :

  • مادر زهرا
۲۴
آذر

به نام او

سلام دختر قشنگ مامان

مامان خیلی خیلی خوشحاله که با یه عالمه مامان تیر ماهی تو نی نی سایت آشنا شده و شما هم یه عالمه دوست همسن داری.

دیروز ما برای دومین بار به یه مهمونی نی نی پارتی دعوت شدیم و میزبان خاله شکوفه نازنین و پسرشون آقا یاسین بودن.

من و زهرا روز شنبه 23 آذر ماه ساعت 2 بعد از ظهر با هم سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه خاله شکوفه . زهرای ما به غیر از اولش که یکم خوابش میومد بقیه اش خیلی خانم بود و اصلا مامانشو اذیت نکرد. برگشتنی هم خاله عارفه و پسرش آقا محمد هادی و باباش لطف کردن و من و زهرا رو رسوندن خونه.

اینم عکس دست جمعی نی نی ها که تو اولیش زهرا گریه می کرد و نبود ولی خاله شکوفه تونست توی دومی زهرای بدون گریه رو شکار کنه!

از راست به چپ : نورا - فاطمه یاس - دلسا - یاسمین - یاسین - مهران - فواد

اینم عکسی که زهرا خانم ما اول از همه دراز کشیدن

اینم عکس کله ایه شما و یاسین و فواد و محمد هادی که دعوا سر کتاب زهرا خانمه!

  • مادر زهرا
۱۴
آذر
به نام او
سلام دختر مامان
امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدیم و من و شما با هم رفتیم که پرده آشپزخونه رو بدیم بالا تا خورشید خانم بتابه توی خونه، دیدیم خورشید خانم نیست!
زمین سفید بود از برفی که برای اولین بار در زندگی زهرا از آسمون خدا باریده بود. من کلی خوشحال شدم و کلی برای شما توضیح دادم که این برفه که زمینا رو سفید کرده و اولین برف زندگیتون مبارکتون باشه خانم!
خلاصه ما از این اتفاق مهم عکس گرفتیم تا بعد ها زهرا خانم ببینه که اولین برف زندگیش چه شکلی بود. 
  • مادر زهرا
۱۰
آذر

به نام او

سلام دختر نازم

انقدر من ذوق می کنم وقتی شما یه توانایی جدید از خودت بروز میدی!

این روزها هم شما خیلی سریع هی مامان رو ذوق زده می کنی.

و اما مهمترین توانایی ای که شما در صبح روز 10 آذر از خودت نشون دادی برگشتن از حالت دمرو یا غلط زدن از روی شکم به پشت بود. 

مامان کنار شما نشسته بود و شما توی تشک بازیت داشتی بازی می کردی و دمرو شده بودی. مامان برای چند لحظه رفت بیرون و برگشت و دید که شما به پشت شدی! فکر کردم اتفاقی تونستی به پشت بشی ولی دیدم دوباره دمرو شدی و دوباره برگشتی به پشت!

مثل اینکه خودت هم خوشت اومده بود هی این کارو تکرار می کردی.

مامان هم عاشق ثبت لحظه های حساس زندگی شماست و همیشه کلی ذوق می کنه از اینکه تونسته این لحظه ها رو ثبت کنه.

این هم عکس اولین باری که تونستی از رو شکم بر گردی به پشت :

  • مادر زهرا
۰۵
آذر

به نام او

سلام دختر مامان

پارسال وقتی زن عمو اولین بار درسا (یعنی دختر عموی شما) رو برد مهمونی نی نی های متولد مرداد نود و یک، مامان تصمیم گرفت که اگه نی نی دار شد حتما توی نی نی سایت با مامان نی نی های همسن نی نی اش دوست بشه و یه روزی نی نی اش رو به یه همچین مهمونی ای ببره.

و بالاخره این مهمونی اتفاق افتاد.

خاله سمیه عزیز همه مامان ها رو خونه اش دعوت کرد و 13 تا نی نی تیر ماهی رو دور هم جمع کرد.

دیروز من شما رو با کلی ذوق و شوق آماده کردم و بردم خونه خاله سمیه و خداییش شما خیلی خانم بودی.

اینم عکس دسته جمعی شما که البته اینجا 3 تا از نی نی ها هنوز نیومدن :

از سمت راست به ترتیب : یاسین-زهرا خانم ما-کیارش-النا-علی-رادین-آیسان-آراد-پاشا-یاسمین

  • مادر زهرا
۰۳
آذر

به نام او

زهرا خانم ما به یه موفقیت عظیم و مامان راحت کن دست پیدا کرده!

راستش از وقتی که گل دختر یاد گرفته غلت بزنه، دمر میشد و اونقدر سرشو می گرفت بالا تا خسته می شد و شروع می کرد به گریه.

ولی چند روزه یاد گرفته که سرشو میذاره زمین و استراحت می کنه و در صورت وجود مامان اون نزدیکیا به مامان می خنده.

این حرکت شما بسیار بسیار برای مامان ارزشمنده و در مواردی دیده شده که این حرکت زمان آغاز غر زدن شما رو حتی تا یک ربع به تاخیر انداخته!

می بینیم که وقتی آدم مادر می شود حتی ثانیه ها برایش ارزشمند می شوند!

اینم تصویر اولین باری که شما این توانایی رو از خودت نشون دادی در تاریخ 30 آبان 1392! (مکان: خونه مامانم!)

  • مادر زهرا