زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۴
مرداد

به نام او

سلام دختر منطقی مامان

ما از خونه قدیمیمون با یه عالمه خاطره رفتیم. خیلی برام سخت بود خونه ای رو که شما توش به دنیا اومده بودی، راه افتاده بودی، شروع به صحبت کرده بودی و خلاصه کلی بزرگ شده بودی رو بذارم برم. تازه خاطره های مامان خیلی وسیع تر از 2 سال زندگی با شما بود. تو همین خونه بود که مامان و بابا زندگیشونو شروع کرده بودن، کلی روزای خوب با هم داشتن و توی همین خونه فهمیده بودن یه فرشته کوچولو داره پاشو میذاره توی زندگیشون.

ولی همیشه برای داشتن چیزای بهتر باید از خاطره ها دست کشید. ما الان با اینکه از آنا و آتا دور شدیم ولی محله خیلی بهتری داریم. کلی به امکانات شهری نزدیک شدیم. از همه مهمتر به مسجد نزدیک شدیم که درست سر کوچمونه. یه پارک خیلی قشنگ هم ته کوچمونه که من دوست دارم شما رو کلی ببرم اونجا بازی کنی.

  • مادر زهرا
۲۰
مرداد

به نام او

سلام دختر قشنگ مامان

روز یکشنبه من و شما در دهمین نی نی پارتی با دوستای مامان، مهمون خاله عارفه و هادی بودیم. 

این دفعه هم مثل دفعه های قبل کارگاه مادر و کودک برگزار کردیم البته فقط قسمت شعر خوندنش و بالا پایین پریدنش! خیلی هم مورد استقبال همتون قرار گرفت.

اینم فسقل های ما، سر سفره ناهار. انقدر بزرگ شدین که دیگه خودتون میشینین سر سفره منتظر غذا!

  • مادر زهرا
۰۲
مرداد

به نام او

سلام دختر شیطون بلای مامان

در یک اقدام مادر و دخترانه، ما پریروز رفتیم یه گونی ماسه بهداشتی خریدیم برای شن بازی خانم خانما!

این اقدام طبق توصیه هایی بود که برای بازی کودک دریافت کرده بودم. طبق این توصیه ها، برای بچه ها بهترین بازی ، بازی هایی هست که حس لامسه کودک رو تقویت کنه مثل بازی با شن، آرد و خمیر. 

ما هم که هم یه استخر بادی داشتیم که استفاده ای ازش نمیشد و هم یه ایوون داشتیم که یه محل خوب برای شن بازی بود. استخر بادی رو بردیم توی ایوون و شن ها رو ریختیم توش و به شما هم یه سری قالب و سطل و بیل و شنکش دادیم!

 و شما مشغول شدی :



یکم که بهت خوش گذشت با جدیت بیشتری ادامه دادی!



نهایتا جوری شد که شما مستقیم از تو ایوون رفتی تو حموم!

  • مادر زهرا