اولین ماشین سواری مامان و زهرا
به نام او
سلام دختر مامان
امروز برای اولین بار مامان جرات کرد و شما رو سوار ماشین کرد و با هم رفتیم پارک گفتگو.
جریان از این قرار بود که چند تا از دوستای مامان با هم قرار گذاشته بودن که برن پارک گفتگو و مامان شما هم در آخرین لحظات خبر شد و با خاله لیلا و محمد مهدی (پسر خاله لیلا) راه افتادیم و رفتیم و به اونها پیوستیم.
مامان هم با کلی اصرار بابایی رو راضی کرد ماشین ببره و بابایی فقط به دلیل اینکه خاله لیلا هم میومد و مامان تنها نبود و خونه خاله لیلا هم نزدیک بود اجازه داد شما اولین ماشین سواریتو با مامان انجام بدی.
البته شما هم خیلی دختر خوبی بودی و تمام راه رفت و برگشت رو خوابیدی و مامان بدون استرس به رانندگی پرداخت.
البته به خاطر اینکه شما خواب ظهر مبسوطی داری و مامان ساعت 2 بعد از ظهر شما رو برداشته بود برده بود پارک، یه مقدار توی پارک با مامان همکاری نکردی و حسابی با گریه هات از خجالت مامان در اومدی. ولی دخترم نگران نباش. مامان دیگه عادت کرده و بدون استرس سعی می کنه شما رو آروم کنه.
انقدر خسته بودی که وقتی برای برگشت نشستیم تو ماشین، هنوز به پیچ اول نرسیده خوابت برد.
اینم عکس دو نفره ای که با محمد مهدی خاله لیلا گرفتی تا مامان باهاش توی مسابقه عکس نی نی و دوستاش شرکت کنه:
- ۹۲/۰۶/۲۴