زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

گردش در باغ عمو دانش

شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۱:۵۴ ق.ظ

به نام او

سلام دختر مامان

روز 5 شنبه مامان و بابا شما رو ورداشتن بردن ددر. با دوست های مامان و بابا رفتیم کرج، باغ عمو دانش.

به مامان که خیلی خوش گذشت، هر چند شما باز هم به دلیل دل درد، مقدار زیادی گریه کردی. ولی همین که ما می تونیم شما رو از خونه ببریم بیرون و شما هم سن های خودت رو ببینی خیلی خوبه.

ساعت 3 از خونه راه افتادیم و تقریبا 12 شب بود که برگشتیم.

اونجا شما 2 تا دوست هم سن داری که مامان از این بابت خیلی خوشحاله و می دونه که وقتی بزرگ بشین دوست های خوبی برای هم میشین.

چند تا عکس قشنگ هم با دوستات انداختی که دوتاشونو برات میذارم.

سمت چپ محمد آقای 4 ماه و نیمه هستن. وسطی ریحانه خانمه که 12 روز از شما بزرگتره و سمت راستی هم گل گلاب زهرا خانم ما.

اون دختر خانم شیطون هم که اون بالا نشسته نرجس خانمه که دیوار راستی  نیست که ازش نره بالا!

  • مادر زهرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی