زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

اولین روضه رفتن دخترم

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۳:۰۶ ب.ظ

به نام او

سلام دختر مامان که امسال عذادار کوچولوی اما حسین بود.

چقدر مامان خوشحال بود که داشت دخترشو آماده می کرد ببره روضه.

من مسجد دانشگاه شریف رو امسال به هر جای دیگه ترجیج دادم چون اونجا دوستای مامان زیادن و مامان آرامش بیشتری داره با شما و اگر کاری داشت کمک داره.

روز پنج شنبه که از دکتر اومدیم رفتیم بهار و برای شما لباس مشکی خریدم.

دیشب لباس مشکی هاتو آوردم که تنت کنم و با بسم الله شروع کردم لباساتو تنت کردن. شروع کردم برات صحبت کردن.

گفتم ان شاء الله دخترم همیشه زیر سایه امام حسین باشه...

ان شاء الله یار امام زمانش باشه...

ان شاء الله همیشه با حجابش به امام زمانش خدمت کنه...

ان شاء الله همیشه خدایی باشه...

همین طور که داشتم صحبت می کردم شما شروع کردی به خندیدن. غش غش می خندیدی و به حرفای من گوش میدادی.

منم هی شما رو ناز می کردم و بوس می کردم و برات دعا می کردم.

بعد با هم نشستیم تا من برای شما یه گل سر مشکی درست کنم تا معلوم بشه شما دختری! آخه بدون گل سر خیلی به دخترا شبیه نبودی اونم با بلیز شلوار مشکی!

اینم دسته گل مشکی پوشیده متعجب من :

اینم شما که برعکس نگرانی های مامان خیلی راحت تو روضه خوابیدی و اینهمه سر و صدا بیدارتون نکرد :

  • مادر زهرا

نظرات  (۱)

سلام
قبول باشه عزاداریای گل دختر
شروع غذای کمکی هم مبارکش باشه. چقدر تمیز میخوره :دی
میگم یه نکته ای مامان مریم. نمیدونم منظورت از آب تصفیه شده چی بود اما براش از آب شیر درست کن. آب تصفیه شده ی دستگاهها تقریبا تمام املح مفیدش گرفته میشه و این برای نی نی گولوها ضرر داره چون به املاح داخل آب نیاز دارن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی