زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

عزاداری محرم

جمعه, ۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۵۴ ب.ظ

به نام او

سلام دختر عزادار امام حسین من

امسال محرم خیلی بزرگ تر شدی. خانم تر شدی. یاد گرفتی سینه بزنی.

بهت میگیم حسین حسین بکن سینه میزنی تا مامان غش کنه از خوشی

دیگه روضه رفتن خیلی خیلی راحت تر از پارساله. چون شما اولا ارتباطاتت با نی نی های اطراف خیلی سریع برقرار میشه و میشینی باهاشون بازی می کنی. دوما یک عنصر نجات بخش به عنوان چوب شور خیلی خیلی کمک مامان می کنه تا شما سرگرم بشی و مامان بتونه 2 کلمه ( فقط 2 کلمه و نه بیشتر!) از صحبت های آقای سخنران رو گوش کنه.

امشب یعنی شب هفتم محرم هم یه جای خوب رو کشف کردیم که کلی من و بابایی خوشمون اومد و من غصه خوردم که کاش زودتر اینجا رو کشف کرده بودم. اونم سخنرانی دکتر اسدی گرمارودی بود توی حسینیه ارشاد. نکته خوبش هم این بود که بالای حسینیه و پشت صندلی ها رو فرش کرده بودن و یه عالمه مامان و نی نی هاشون اومده بودن اونجا نشسته بودن. کلی از مامان های اطراف خوراکی گرفتی و با نی نی هاشون نشستی خوردی. ولی باز هم مامان همون 2 کلمه رو تونست استفاده کنه ولی اشکال نداره. بعدا فایلشو دانلود می کنم گوش میدم. مهم حضور شما توی این مراسم هاست.

این هم عکس زهرا خانم سیاه پوشیده من شب دوم محرم قبل از رفتن به مسجد دانشگاه شریف :


  • مادر زهرا

نظرات  (۱)

  • افروز رجول
  • عزاداریهات قبول باشه عزیز دل عمع :*
    مرسی که دختر خوبی بودی و مامان مریم تونست همون دو کلمه رو بشنوه :*

    پ.ن: من فدای این تیپ محرمیت بشم آخه با اون نگاهت :* :*

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی