زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

زهرای ما

روزهای زیبای من و بابایی و زهرا

اولین جمله 4 کلمه ای و خواندن شعر و قرآن

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۲۹ ب.ظ

به نام او

سلام دختر قند عسل مامان

انقده خوب حرف میزنی که دیگه کمتر به مترجم نیاز داری. تقریبا دیگه همه می فهمن چی میگی.

روز یکشنبه گذشته شما اولین جمله 4 کلمه ایتو گفتی. قضیه اینجوری بود که از سرو کول مامان بالا رفتی تا بتونی بری روی لبه پشتی مبل و دستت به کلید برسه و چراغ رو روشن کنی. وقتی چراغ روشن شد برگشتش گفتی "دیدی چیاغ یوشن شد" (دیدی چراغ روشن شد).

انقده چلوندمت از ذوق که حد نداشت!

از اون روز پیشرفتت در روند جمله سازی به مراتب بهتر شده. توی یک حرکت جدید تر هم شعر هایی رو که برات میخونیم رو از حفظ میخونی . مثلا :

"تاب تاب عباسی . حودا ننو ندازی. اگه نیحای دیدازی. مامان دیدازی " (ترجمه اش رو همه بلدن!)

وقتی بهت میگم "یه روز مامان رفته" میگی " بازای اون حییده. اشنتر عدوسم هیتس ندیده" (بازار اونو خریده. قشنگتر از عروسکم هیچکس ندیده)

یا وقتی میگم "میزنم زمین" میگی " هبا دده. نیدونی تا کوندا دیده" ( هوا میره نمیدونی تا کجا میره)

سوره حمد رو هم که دیگه کامل و بدون غلط آخر آبه ها رو میگی. سوره فلق رو هم که برات میخونیم آخر همه آیه ها میگی "ققد".

سوره توحید رو هم یکم کار کردیم دیدیم با حمد قاطی کردی گفتیم بذاریم اول حمد رو یاد بگیری بعد بریم سر بعدی!

از 2 تا 10 رو هم قشنگ میشمری و فقط هقت رو جا میندازی!

انقدر که من از این شعر خوندن هات و حرف زدن هات ذوف میکنم، هر وقت یه چیز جدید میخونی و ذوق من رو میبینی، انقده خوشحال میشی که 200 بار تکرارش می کنی!

  • مادر زهرا

نظرات  (۱)

  • حسین زیلان
  • ماشاء الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی